روزی برای تهیه گزارشی به یکی از مناطق شهر رفتم که در این مسیر با دیدن یک قهوهخانه و مشاهده تجمع چند نوجوان که ظاهرا منتظر سایر دوستان خود بودند برایم جالب بود که بروم و با فضای درونی این قهوهخانه بیشتر آشنا شوم.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، قبل وارد شدن به این قهوهخانه دیدم که تابلو رستوران یکی از هتلهای شهرم در سر درب آن وجود دارد که فهمیدم رستوران به دلیل نبود مشتری کافی تعطیل و به قهوهخانهای اجاره داده شده تا شاید بخشی از هزینههای آب برق و گاز هتلی را که آن هم شبی تنها 3 تا 4 نفر در آن هستند را تامین کند٬ از این مشکلات که بگذریم با ورود به قهوهخانه دیدم نوجوانی کم سن و سال در حال کشیدن قلیان است و با صدای بلند کارگر قهوهخانه را صدا میزند و زغال میخواهد تا شاید به قول قلیانیها کامی بیشتر بگیرد.
من که به همراه یکی از دوستانم بودم با سفارش قلیانی منتظر کشیدن آن شدیم در این هنگام به کنار میز صندوقدار قهوهخانه رفتم و به حالت دوستانه از او پرسیدم به نظر شما سن این افراد برای کشیدن قلیان خیلی پایین نیست؟ گفت: ای بابا بذار بکشن٬ ما چکار داریم.
صاحب این قهوهخانه گفت: بیش از 7 سال است که در این صنف کاسبی میکنم از بچه کلاس پنجم تا تقریبا 50 ساله به قهوهخانه مراجعه میکنند و قلیان میکشند٬ اگه دوست نداشته باشند که نمیآیند.